امروز کمی بیش از چهارسال است که دوباره به خانه خودم یعنی وبلاگ بازگشته ام. این سالها در زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی تحولات بسیارسریع و عمیقی روی من داشته به طوری که رفتارهایم را به نقل برخی، شبیه به پدرها کرده اما من همان نوجوان سال 1386 هستم که در آبان ماه اولین ورودم را به دنیای مجازی و نگارش در آن آغاز کردم. این روزها، دو سال و اندی است که همزیستی با یک بیماری را تجربه می کنیم. عبارتی که کلیشه آن انسان را به یاد طاعون و وحشت رسانه ای شده آن می اندازد (چون که ما آنجا که طاعونی ها را در فیلم های قرون وسطایی در یک محل می انداختند و خانه ها را آتش می زدند، نبودیم!)و اما اکنون در نهمین روز
جنگ'>جنگ روسیه علیه اوکراین قرار داریم. جنگی که شاید همین سال دیگر هم مثل بسیاری چیزهای دیگر فراموش کنیم. شاید چندی دیگر به جای تیم شاختار دونتسک اوکراین بگوییم تیم شاختار دونتسک روسیه!«فرصت نمی کنم فیلم ببینم» شاید بیهوده ترین عبارت ممکن برای من باشد. فرصت را ایجاد نمی کنم که برگردم و فیلم ببینم و بتوانم از زندگی روزمره فرار کنم، با کاراکترها حرکت کنم، دکوپاژها را بتکانم و دوباره نوشتاری بر دیوار این خانه بیاویزم. اما خلاصه...جنگ همواره در طول تاریخ منافع زیادی به همراه داشته. حتی آن زمان که امثال ژاندارک می جنگیدند و نمی دانیم که آیا مردم به ژاندارک واقعا می بالیده اند یا اینکه یک بانوی دیگری در یکجایی نوشته ژاندارکی وجود داشته تا امروز با شگفتی بگوییم عجب! حتی ژاندارک هم که با آن وضع کشته شد یا جنگ های هخامنشیان، رومیان، و... همگی منافعی را برای هالیوود و ما داشته اند. پرده و قاب سینما نیاز دارد که روشن باشد. چرا؟ چون داخل سینما تاریک است. چون می خواهیم با رنگ های روشن، چشمان م سینمای ما و سینمای شان...
ادامه مطلبما را در سایت سینمای ما و سینمای شان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3iriva بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:23